یادش بخیر ، پیکان و سفر عید و باربند طناب پیچ شده ماشین !



دبستان که بودیم وقتی معلممون میگفت “یه خودکار بدین به من” ؛ زیر دست و پا همدیگه رو له و لورده میکردیم تا زودتر برسیم و معلم خودکار ما رو بگیره … يادش بخير



یادش بخیر ، سرمای خاص صبح های بهار و صدای گنجشک و جوونه های کوچیک درخت خرمالو !



یادش بخیر ، عصر سیزده بدر و آرزوی اینکه ای کاش امروز ۲۹اسفند بود ولی … یه بغض تلخ !



شمایادتون نمیادهیشکی یادش نمیاد ی آدمایی بودن مهربون!



میدونید بهترین روز واسه ما ده شصتیا چه روزی بود ؟روزی که مشق نمینوشتی بعد فردا معلمت مشقاتو نگاه نمیکرد



برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم میبردیم سر کلاس پز میدادیم !




شما ها یادتون نمیاد، یه زمانی میگفتند، دخترا با دخترا پسرا با پسرا... سلامتی بچه های دهه شصت



شمایادتون نمیاد.... یکی از بازی های بسیارمفید، اموزنده، مفرح، زمان یچه گی ما زن وشوهر بازی بود!



اژدها :حسنی کجا میری ؟حسنی :دارم میرم به مهمونی
خونه مادربزرگ
بخورم پفک نمکی
چاق بشم چله بشم
بعد میام تو منو بخور !
(تبلیغ قدیمی پفک نمکی در تلویزیون !)



یادش به خیر قدیما بیشتر تفریح پسرادوچرخه بازی بودوبیشتر تفریح دختراهم خاله بازی وعروسک بازی عجب دورانی بود



یادش بخیر سکه میذاشتیم زیر کاغذ با مداد روشو رنگ میکردیم جاش میموند رو کاغذ کلی ذوق میکردیم



چه ذوقی میکردیم وقتی معلم می گفت :برو از دفتر گچ رنگی بیار
*انگار مشعل المپیک رو سپرده بودن بهمون..



یادتونه بچه ها........ جمله ای استراتژیک در دعوا های دوران کودکی:) ولم کن تا ولت کنم... بچه بودی یادته؟




شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه



یه زمانی حاشیه دور فرش, جاده اتومبیل رانیمون بود




کی این جمله رو یادشه :....بی سرو صدا، وسایلتونو جمع کنید با صف بیاید برید تو حیاط ... معلمتون نیومده =)) هی... مال خیلی قدیما بود




شما یادتون نمیاد... یه روزی آدما به جای شماره... به هم دل می دادن!



یادش بخیر ، خرید تجهیزات چارشنبه سوری از ۲ماه قبل و قایم کردنشون توی سوراخ سمبه های خونه !




شاید شما یادتون نیاد ولی ما یه زمانی یه کیک محبوب داشتیم به اسم کام کام!25تومن میخریدیمش!و از اینکه توش دوتا کام کام بود ذوق مرگ میشدیم!!!




یادش بخیر یه تفریح سالمی که داشتیم تو نوجوونی این بود که شبا با بچه های محل میشستیم راجب جن و روح صحبت میکردیم و هممون از ترس زهر ترک میشدیم …




ما دهه شصتیا و دهه هفتادیا بزرگترین نگرانیمون این بود که خمیر بازیمون رنگاش با هم قاطی بشه!!!:))




شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی



شما یادتون نمیاد، همسایه ها تو حیاط جمع می شدن رب گوجه می پختن. بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتهابرانگیز بود، اما وقتی می چشیدیم خوشمون نمیومد، مزه گوجه گندیده میداد



فک کنم دهه شصتیا و هفتادیا یادشون باشه:
یار دبستانی من با منو همراه منی........



شمام بچه بودین به خاطر کمبود امکانات از سرنگ به عنوان تفنگ آب پاش استفاده میکردین؟؟!!



شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم



شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم رو در مینوشتن: آمدیم نبودید



یه زمانی میرسه که این دهه هشتاد نودیا میگن کیا یادشونه ما بازی angry birds داشتیم؟!!




شما یادتون نمیاد! روی فیلمای عروسی، موقعی که دوماد داشت حلقه رو توی انگشت عروس می کرد؛ آهنگ یه حلقه طلایی معین و می ذاشتن


مشاهده پست مشابه : آموزش بازی پوکر pdf با تصویر

تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1393 | 9:42 | نویسنده : AMOO REZA |